جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اله: (تعداد کل: 10)
اله
[اَ لُهْ / اَلْ لُهْ](1) (اِ) عقاب. (از فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). در فرهنگ رشیدی و برهان قاطع بتشدید و تخفیف لام هر دو آمده، و هاء آخر نیز ملفوظ است. و غالباً مخفف استعمال شده است. عقاب و آن پرنده ای است معروف که پر آنرا بر تیر نصب...
اله
[اَ لَ / لِ] (اِ) به هاء مختفی، مقل ازرق. (از فرهنگ جهانگیری). آن صمغ مانندی است دوائی. (برهان قاطع) (آنندراج). ازرق. (فرهنگ رشیدی) :
هست طراز یاسمین لالهء لؤلؤ قرین
کرده لبش چو انگبین تعبیه در شکر اله.
فلکی (از جهانگیری).
|| قسمی خربزه. (یادداشت مؤلف).
هست طراز یاسمین لالهء لؤلؤ قرین
کرده لبش چو انگبین تعبیه در شکر اله.
فلکی (از جهانگیری).
|| قسمی خربزه. (یادداشت مؤلف).
اله
[اِ لاه] (ع اِ) پرستیده. بمعنی مألوه است، و هر پرستیده اله باشد نزد پرستندهء آن. (منتهی الارب) (آنندراج). معبود مطلقاً، بحق یا بباطل. ج، آلِهَه. (از اقرب الموارد) :
ما در این گفتگو که از یک سو
شد ز ناقوس این ترانه بلند
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله...
ما در این گفتگو که از یک سو
شد ز ناقوس این ترانه بلند
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله...
اله
[اَ لَهْ] (ع مص) سرگشته شدن. تحیر. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || سخت شدن جزع کسی بر دیگری. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغه). || ترسیدن و پناه گرفتن کسی بسوی دیگری. (از متن اللغه) (از ناظم الاطباء). || اقامت کردن در جایی. (از متن اللغه).
اله
[اَلْهْ] (ع مص) امان و زنهار دادن. پناه دادن. (ذیل اقرب الموارد) (اقیانوس). و رجوع به اَلَه شود.
اله
[اَ لُهْ] (اِخ) آله. لقب حامدبن محمد مکنی به ابورجاء است. رجوع به همین نام شود.
اله
[اِ لِ] (اِخ)(1) نام شهری قدیم در لوکانی(2) از کشور ایتالیا، این شهر کلنی اهالی فوسه(3) و وطن زنون(4) و پارمنید(5) بود و فلاسفهء ایلیون بدین شهر منسوبند. و رجوع به ایران باستان ص846 و 861 شود.
(1) - Elee.
(2) - Lucanie.
(3) - Phocee.
(4) - Zenon.
(5) - Parmenide.
(1) - Elee.
(2) - Lucanie.
(3) - Phocee.
(4) - Zenon.
(5) - Parmenide.
اله
[اَلْ لَ] (ع اِ) نیزهء سخت کوتاه. (مهذب الاسماء). ج، اَلّ، اِلال. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (ذیل اقرب الموارد). نیزهء کوچک که پیکان آن پهن باشد. (منتهی الارب). سلاح جنگی آهنین که کوتاه و سر آن تیز است. (از اقرب الموارد). و رجوع به آله شود. || سلاح. (منتهی الارب)....
اله
[اِلْ لَ] (ع اِ) هیئت نالندگی. (منتهی الارب). نوعی از نالیدن. اَلّ بمعنی نالیدن بیمار و بنای نوع از آن قیاساً اِلَّه است. || قرابت. ج، اِلَل. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد).
اله
[اُلْ لَ] (ع اِ) ماشیه که چراگاه آن دور باشد. ج، اُلَل. (منتهی الارب). چارپایی که چراگاه آن دور است. (از اقرب الموارد).