جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه گر: (تعداد کل: 8)
گر
[گَ] (پسوند) مرادف گار باشد، همچون: آموزگار و آموزگر که از هر دو معنی فاعلیت مفهوم میگردد. (برهان). استعمال این لفظ در چیزی کنند که جعل جاعل را تصرف در هیئت آن چیز باشد، چون: شمشیرگر و زرگر مجاز است، زیرا که جعل و جاعل را در ذات زر و...
گر
[گَ] (حرف ربط و شرط) مخفف اگر، و کلمه شرطیه است. کردی گر(1) (اگر). (حاشیهء برهان قاطع چ معین) :
گر خدو را بر آسمان فکنم
بی گمانم که بر چکاد آید.طاهر فضل.
هرکه باشد تشنه و چشمه نیابد هیچ جای
بی گمان راضی بباشد گر بیابد آبکند.
شهید بلخی.
نکو گفت مزدور با آن خدیش
مکن...
گر خدو را بر آسمان فکنم
بی گمانم که بر چکاد آید.طاهر فضل.
هرکه باشد تشنه و چشمه نیابد هیچ جای
بی گمان راضی بباشد گر بیابد آبکند.
شهید بلخی.
نکو گفت مزدور با آن خدیش
مکن...
گر
[گَ] (اِ) مقصود و مراد. (برهان) (آنندراج) (جهانگیری) :
سپهر آراسته عیشت جهان افروخته عمرت
بمجد و فخر و جاه و بخت و عز و نام و کام و گر.
مسعودسعد (دیوان چ رشیدیاسمی ص143).
کار بی علم کام و گر ندهد
تخم بی مغز بار و بر ندهد.
حکیم سنایی (از آنندراج).
طاغیان را کرده یکباره...
سپهر آراسته عیشت جهان افروخته عمرت
بمجد و فخر و جاه و بخت و عز و نام و کام و گر.
مسعودسعد (دیوان چ رشیدیاسمی ص143).
کار بی علم کام و گر ندهد
تخم بی مغز بار و بر ندهد.
حکیم سنایی (از آنندراج).
طاغیان را کرده یکباره...
گر
[گَ] (اِ) این کلمه اوستایی و بمعنی کوه است و در یسنا 1 فقرهء 14 و یسنا 2 فقرهء 14 و یسنا 3 فقرهء 16 و غیره آمده. در دو سیروزهء کوچک و بزرگ در فقرهء 28 زمین ایزد نیک کنش و کوه اوشیدرن و همهء کوههای رفاهیت راستی بخشنده...
گر
[گَ] (اِ) نام جوشی است مشهور که به عربی جرب گویند. (برهان). در استعمال قدما به معنی بیماری مشهور است و در تداول امروزی، بمعنی مبتلای بدان بیماری است بجای گرگن و گرگین. مرضی است که مویها را بریزاند و بدن خاصه انگشتان خارش کند و مجروح شود و آن...
گر
[گُ] (اِخ) نام رودخانه ای است در سرحد ملک غزان و به این معنی با کاف تازی مشهور است. (برهان). نام رودی است در کشور بردع :
بهشتی شده بیشه پیرامنش
ز گر کوثری بسته بر دامنش.
نظامی (از گنجینهء گنجوی ص130).
اصل کلمه «کر» به ضم کاف تازی است. رجوع به کر در...
بهشتی شده بیشه پیرامنش
ز گر کوثری بسته بر دامنش.
نظامی (از گنجینهء گنجوی ص130).
اصل کلمه «کر» به ضم کاف تازی است. رجوع به کر در...
گر
[گَ] (اِخ) کوهی است در جنوب شرقی بوشهر و کوه نمک. (جغرافیای طبیعی کیهان ص55).
گر
[گَ] (اِخ) مرکز دهستان کوه شهری بخش کهنوج شهرستان جیرفت، واقع در 160000گزی جنوب کهنوج و 25000گزی خاور راه فرعی کهنوج به میناب واقع است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).