جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کنگر: (تعداد کل: 4)
کنگر
[کَ گَ] (اِ) رستنیی باشد معروف و آن بیشتر در کوهستان روید و کناره های برگ آن خارناک می باشد و آن را پزند و با ماست خورند. قوت باه دهد و عرق را خوشبوی کند و به عربی حرشف و جناح البیش خوانند. (به کسر بای ابجد) و شوکه...
کنگر
[کُ گُ] (اِ) قسمی از گدایان باشند که شاخی و شانهء گوسفندی به دست گیرند و بر در خانه ها و دکانهای مردم آیند و آن شاخ را بر آن شانه مالند به عنوانی که از آن صدای غرغری ظاهر شود و چیزی طلبند اگر احیاناً در دادن اهمالی واقع...
کنگر
[کِ گِ] (اِ) نام سازی است و آن را بیشتر مردم هندوستان نوازند و آن را کنگری گویند. (برهان) (جهانگیری). نام سازی است که در هندوستان غالباً نوازند. (آنندراج). نام سازی است که آن را کنگره و کنگری نیز گویند و اهل هند نوازند. (فرهنگ رشیدی). سازی است که در...
کنگر
[کُ گُ] (اِخ) دهی از دهستان کوکلان است که در بخش مرکزی شهرستان گنبدکاوس واقع است و 160 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج3).