جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کلب: (تعداد کل: 10)
کلب
[کَ لَ] (اِ) گرد بر گرد دهان. (برهان) (آنندراج). گرداگرد دهان. (ناظم الاطباء). گرد بر گرد دهن. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص31) (اوبهی). گرداگرد دهان. گرد بر گرد دهان. (حاشیهء فرهنگ اسدی نخجوانی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
خشک شد کلب سگ و بتفوز سگ
آنچنان کورا نجنبد هیچ رگ.(1)
رودکی...
خشک شد کلب سگ و بتفوز سگ
آنچنان کورا نجنبد هیچ رگ.(1)
رودکی...
کلب
[کَ لُ] (اِ) در هندی نام یک شبانروز برهمنی باشد و آن هزار سال است از طبیعت کل و تمام آن سی وشش شبانروز است. (برهان) (آنندراج). کلپ... سانسکریت کلپا(1). مخفی نماند که صاحب برهان لفظ کلپ هندی بمعنی یک شبانروز برهمنی که هزار سال باشد و تمام آن سی...
کلب
[کَ] (ع اِ) سگ. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن) (از برهان). کلبه مؤنث آن. ج، اَکلُب، اَکالِب، کِلاب، کِلابات، کَلیب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). هر سبع گزنده(1) و غالباً به این حیوان (سگ) اطلاق می شود و آن بسیار باوفا و دائم الجوع است و...
کلب
[کَ] (ع مص) تب زده گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || بمهماز زدن اسب را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). مهمیز زدن اسب را. (ناظم الاطباء). || بریدن پوست را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || عقل رفته و مدهوش شدن از دیوانگی گزیدن سگ (بدین معنی مجهول...
کلب
[کَ لَ] (ع مص) کلب زده و دیوانه گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). گزیدن سگ یا سگ هار کسی را. (ناظم الاطباء). عارض شدن شبه جنون هاری بر کسی از گزیدگی سگ هار. (از اقرب الموارد). || دیوانه شدن سگ و گرگ. (المصادر زوزنی). || خشمناک شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از...
کلب
[کَ لِ] (ع ص) کلب کلب [ کَ بُنْ کَ لِ ]، سگ دیوانه و گزنده. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از غیاث). سگ هار و گزنده. (ناظم الاطباء). و رجوع به نشوء اللغه ص17 شود. || رجل کلب؛ مرد دیوانه از گزیدن سگ دیوانه. ج، کلبی [ کَ با ]...
کلب
[کَ] (اِخ) نام موضعی است میان قومس و ری. (منتهی الارب).
کلب
[کَ] (اِخ) حی سوم از قضاعه، و آنها از اولاد کلب بن وبره بن ثعلبه بن حلوان بن عمران ابی الحافی بن قضاعه، و حارثه کلبی، ابوزیدبن حارثه مولی رسول الله (ص) از آنهاست. صاحب حماه گوید: بنوکلب در دوران جاهلیت در «دومه الجندل» و تبوک و اطراف شام اقامت...
کلب
[کَ] (اِخ) جد جاهلی و فرزندان او بطنی از خثعمند و منازل آنها به ارض حجاز است. (از اعلام زرکلی).
کلب
[کَ] (اِخ) ابن عمروبن لؤی از بحیله. جد جاهلی است. (از اعلام زرکلی).