کلب
[کَ] (ع مص) تب زده گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || بمهماز زدن اسب را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). مهمیز زدن اسب را. (ناظم الاطباء). || بریدن پوست را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || عقل رفته و مدهوش شدن از دیوانگی گزیدن سگ (بدین معنی مجهول بکار می رود). (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || دوال سرخ دوختن میان دو طرف ادیم توشه دان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).