جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه چهره: (تعداد کل: 3)
چهره
[چِ رَ / رِ] (اِ)(1) صورت و روی آدمی باشد. (برهان). روی. (آنندراج). صورت و روی آدمی را گویند. (از انجمن آرا). رخ. روی. صورت. سیما. (ناظم الاطباء). رو. دیدار. رخسار. عارض. مُحَیّا. وجه. چهر. سیما. لقاء. طلعت. (یادداشت مؤلف) :
آراسته گشته ست ز تو چهرهء خوبی
چون چهرهء دوشیزه بیکرنگ(2)...
آراسته گشته ست ز تو چهرهء خوبی
چون چهرهء دوشیزه بیکرنگ(2)...
چهره
(1) [چُ / چِ رَ / رِ] (اِ) پسر سادهء امرد. (برهان). غلام و پسر ساده. (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء).(2) نوکر. ملازم. و به این معنی هندی است. (از برهان). ملازم امرد و نوکر. (ناظم الاطباء) : خواجه نظام الملک در بیرون بارگاه سلطان ملکشاه چهرهء حسن (حسن صباح)...