جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه پله: (تعداد کل: 11)
پله
[پُ لَ / لِ] (اِ) الک دُلک. رجوع به الک دولک شود.
پله
[پَ لَ / لِ] (ص) سست. نیمه حال.
-پَله مُرده؛ زنبورِ از سرما فسرده.
و رجوع به پلمرده شود.
-پَله مُرده؛ زنبورِ از سرما فسرده.
و رجوع به پلمرده شود.
پله
[پَ لَ] (اِ) صورتی از پهل (پهلوی). رجوع به ایران باستان ج 3 ص2184 شود.
پله
[پِ لِ] (اِخ)(1) پلئوس. پسر اِآک(2)پادشاه داستانی ایولخس(3) شوی تتیس و پدر آشیل (اخیلوس). در قاموس الاعلام ترکی (مادهء پلیوس) آمده است: پلیوس. نام پدر آشیل (اخیلوس) پهلوان مشهور است که در محاصرهء تروا شرکت جست. اص پسر ایاک پادشاه اگینه بود از روی سهو برادرش را بکشت و به...
پله
[پُ لِ] (اِخ)(1) (کوه...) قلهء آتش فشانی به ارتفاع 1330 گز مارتینیک که در آتش فشان سال 1902م. شهر سن پیر را ویران کرد.
(1) - Pelee.
(1) - Pelee.
پله
[پَ لَ / لِ] (اِ)(1) نام درختی است خودرو که برگش به پنجهء آدمی و گلش به ناخن شیر ماند و بیخ گل سیاه و برگ آن نارنجی میشود و در جنگلهای هندوستان بسیار است. (برهان قاطع بکسر پی هم آمده است). دهاک. (غیاث اللغات). درختی خورد (خودرو؟) که در...
پله
[پَ لَ / لِ] (اِ) مهمل پولُ در ترکیب. پولُ و پله، از اتباع است بمعنی نقد و جنس پیدا و پنهان. (آنندراج). پول مول. رجوع به پول و پله در جای خود شود.
پله
[پِ لَ / لِ] (اِ) ابریشم بود و آنچه کرم ابریشم بر خود تنیده باشد. (برهان قاطع). پیله || پلک چشم. (سروری). || درخت بیدی که برگش پنجه را ماند و بعضی گویند درخت بیدمشکی است که بیدمشک آن پنجه دار است. (برهان قاطع و مولف برهان شبیه این معانی...
پله
[پَ لْ / لِ] (اِ) بمعنی درجه و مرتبه باشد. (برهان). || هر مرتبه و پایه از نردبان را گویند و به این معنی با ثانی مخفف هم درست است. (برهان قاطع). || ترازو (؟). (غیاث اللغات). || کفه. کپه. کپهء ترازو:
کار بی دانش مکن چون خرمَنِه
در ترازو بارت اندر...
کار بی دانش مکن چون خرمَنِه
در ترازو بارت اندر...
پله
[پِ لَ / لِ] (اِ) کفّهء ترازو را گویند. || هر مرتبه و پایه از نردبان باشد، و به این وزن و به این معنی بجای حرف اول تای قرشت نیز بنظر آمده است. (برهان قاطع). رجوع به پلّه شود.
پله
[پِلْ لَ / لِ] (اِ) کفه. کپه. (نصاب). کپهء ترازو. کفهء ترازو:
ز بس برسختن زرّش بجای مادحان هزمان
ز ناره بگسلد کپان ز شاهین بگسلد پله.
فرخی (دیوان ص350)(1).
ترازو را همه رشته گسسته
دو پله مانده و شاهین شکسته.
فخرالدین اسعد (ویس و رامین).
گر بسنجد سپهر حلم ترا
بشکند خرد پلهء شاهین.ابوالفرج رونی.
اگر بسنجم خود...
ز بس برسختن زرّش بجای مادحان هزمان
ز ناره بگسلد کپان ز شاهین بگسلد پله.
فرخی (دیوان ص350)(1).
ترازو را همه رشته گسسته
دو پله مانده و شاهین شکسته.
فخرالدین اسعد (ویس و رامین).
گر بسنجد سپهر حلم ترا
بشکند خرد پلهء شاهین.ابوالفرج رونی.
اگر بسنجم خود...