پله

معنی پله
[پِلْ لَ / لِ] (اِ) کفه. کپه. (نصاب). کپهء ترازو. کفهء ترازو:
ز بس برسختن زرّش بجای مادحان هزمان
ز ناره بگسلد کپان ز شاهین بگسلد پله.
فرخی (دیوان ص350)(1).
ترازو را همه رشته گسسته
دو پله مانده و شاهین شکسته.
فخرالدین اسعد (ویس و رامین).
گر بسنجد سپهر حلم ترا
بشکند خرد پلهء شاهین.ابوالفرج رونی.
اگر بسنجم خود را به نیک و بد امروز
بر آن نهم که در آن روز عرض میزانم
هیَم(2) به پلهء نیکی ز یک سپندان کم
به پلهء بدی اندر، هزار سندانم(3).سوزنی.
در پلهء ترازوی اعمال عمر ماست
طاعات دانه دانه و عصیان تنگ تنگ(4).سوزنی.
حلم ترا کمانه همی کرد ناگهان
بگسست هر دو پلهء میزان روزگار.انوری.
خاصه که مهر سپهر گوشهء خوشه گذاشت
و آتش گردون گرفت پلهء لیل و نهار.خاقانی.
سر نهد از دامن پر آدمی
پله چو پر گشت ببوسد زمی.امیرخسرو دهلوی.
|| پایهء نردبان. نردبان پایه. مرقات. درجه. || زینهء خانهء بلند و بالاخانه و جز آن:
نه دام الامدام سرخ(5) پرکرده صراحی ها
نه تله بلکه حجرهء خوش بساط اوکنده(6) با پله.
عسجدی.
یکی پله ست این منبر مجره
زده گردش نقط از آب روین.منوچهری.
(1) - در لغت نامهء اسدی این شعر به نام دقیقی آمده است.
(2) - هیَم یعنی هستم.
(3) - ن ل: چندانم.
(4) - ن ل: در پلهء ترازوی اعمال عمر ما
طاعات دانه دانه و عصیانْست تنگ تنگ.
(5) - ن ل:تلخ.
(6) - برافکنده ست.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.