جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه میه: (تعداد کل: 4)
میه
[مَیْ یَ] (اِخ) دختر طلابه بن قیس بن عاصم غسانی یکی از ملوک عرب معشوق ذی الرمه شاعر بود و شرح عاشقی و عشق او در مقدمهء دیوان ذی الرمه (چ مصر) آمده است. در شعر منوچهری نام وی به صورت مخفف «می» آمده است:
نوروز برنگاشت به صحرا به مشک...
نوروز برنگاشت به صحرا به مشک...
میه
[مَیْهْ] (ع مص) زراندود کردن شمشیر و جز آن را. (از منتهی الارب از مادهء م ی ه) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). موه. (المصادر زوزنی). || موه. (ناظم الاطباء). بسیارآب گردیدن چاه. (منتهی الارب). بسیارآب گردیدن. (آنندراج). بسیار شدن آب در چاه. (المصادر زوزنی). میهه. || آب برآمدن از...
میه
[مَی یِهْ] (ع ص) میهه. پر از آب مانند کشتی و چاه و جز آن.
میه
[مِ یِ] (اِ) دیوک جامه. (ناظم الاطباء). بید.