میه
[مَیْهْ] (ع مص) زراندود کردن شمشیر و جز آن را. (از منتهی الارب از مادهء م ی ه) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). موه. (المصادر زوزنی). || موه. (ناظم الاطباء). بسیارآب گردیدن چاه. (منتهی الارب). بسیارآب گردیدن. (آنندراج). بسیار شدن آب در چاه. (المصادر زوزنی). میهه. || آب برآمدن از چاه. (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || آب درآمدن در کشتی. (آنندراج) (از اقرب الموارد). || آب دادن کسی را. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).