جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مکمل: (تعداد کل: 3)
مکمل
[مُ کَمْ مَ] (ع ص) تمام و کامل گردانیده شده. (غیاث) (آنندراج). تمام گشته و نیکوشده و کاملتر و نیکوتر. (ناظم الاطباء). تام. تمام. کامل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اگر فرض کنیم که یک هزار مرد سلاح مکمل در صحرایی جمع کنند، به بلندی کوهی باشد و در...
مکمل
[مُ کَمْ مِ] (ع ص) تمام و کامل گرداننده. (غیاث) (آنندراج). تمام کننده. مُتِمّ. کامل کننده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مجرد نسب علت بزرگی و پادشاهی نیست و الا حسب ذاتی وجوداً و عدماً مکمل و منقص آن نتواند بود. (مرزبان نامه چ قزوینی ص162).
- جملهء مکمل؛ جمله...
- جملهء مکمل؛ جمله...
مکمل
[مِ مَ] (ع ص) مرد کامل در نیکی و بدی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).