جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ممهد: (تعداد کل: 2)
ممهد
[مُ مَهْ هَ] (ع ص) گسترانیده شده. (ناظم الاطباء). گسترده شده. (غیاث اللغات). نیک گسترده. آماده کرده. آماده. آسان کرده. فراهم کرده. مهیا. (یادداشت مرحوم دهخدا) :سزاوارتر کسی به مسرت و ارتیاح اوست که جانب او دوستان را ممهد باشد. (کلیله و دمنه چ مینوی ص182). اگر کسی را هر...
ممهد
[مُ مَهْ هِ] (ع ص) گستراننده. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) : چنانکه ایشان طعن و لعن آباء و اسلاف خود و ممهدان آن دعوت بر زبان راند. (جهانگشای جوینی). ممهد قواعد فرمانروایی و مشید مبانی کشورگشایی. (جامع التواریخ رشیدی) || آنکه کار را نیکو و هموار می کند. نیکوکنندهء کار...