جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مقطع: (تعداد کل: 6)
مقطع
[مَ طَ] (ع مص) بریدن. قطع. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به معنی قطع کردن نیز آمده و در این صورت مصدر میمی است. (غیاث) (آنندراج). || (اِ) جای برش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). محل قطع و برش. (ناظم الاطباء) (ازمحیط المحیط) (از اقرب الموارد)....
مقطع
[مِ طَ] (ع اِ) گاز. (مهذب الاسماء). افزار بریدن و کازود و امثال آن. (منتهی الارب). ابزار و آلت بریدن و کازود و جز آن. (ناظم الاطباء). آنچه بدان چیزی برند. (ناظم الاطباء). آنچه بدان چیزی برند. (از اقرب الموارد). گاز که بدان زر و سیم و امثال آن برند....
مقطع
[مُ طَ] (ع ص) گشن بازمانده از گشنی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || مردی که خواهش زنان ندارد. || غریب از خانمان بریده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مردی که دیوان نباشد او را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مردی که دیوان نباشد او...
مقطع
[مُ طِ] (ع ص) فرومانده از دلیل و جواب و ساکت و خاموش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنکه حجت وی بریده شده باشد. (از اقرب الموارد). || بازمانده شده از یاران در سفر خصوصاً در صفر حج. (ناظم الاطباء). || قطع کنندهء معاملات و دعاوی مردمان. (غیاث) (آنندراج). ||...
مقطع
[مُ قَطْ طَ] (ع ص) بریده شده. || چیزی که زواید را از اطرافش بریده و آراسته و پیراسته کرده باشند. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || نزد علمای فن بدیع عبارت است از اینکه سخنی که ایراد کنند حروف هر یک از کلمات آن از یکدیگر جدا باشد در نوشتن...