مقطع
[مُ طَ] (ع ص) گشن بازمانده از گشنی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || مردی که خواهش زنان ندارد. || غریب از خانمان بریده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مردی که دیوان نباشد او را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مردی که دیوان نباشد او را یعنی مردی که نام وی در دیوان عطایا نباشد و در حدیث است: «کانوا اهل دیوان و مقطعین»، زیرا سپاهیان از این دو قسم بیرون نیستند. (از اقرب الموارد). || آن که یاران او را حصهء مفروضه دهند نه او را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || (اِ) جای نهر کندن. || (ص) شتر بازایستاده از لاغری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شتر از اهل دور شده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || تیول خوار. آنکه زمینی یا مزرعه ای یا دهی را به تیول دارد. اقطاع دار. دارندهء اقطاع : مقطعان که اقطاع دارند باید بدانند که ایشان را بر رعایا جز آن فرمان نیست که مال حق... از ایشان بستانند... و چون بستدند رعایا به تن و مال... از ایشان ایمن باشند و مقطعان را بر ایشان سبیلی نبود ... و هر مقطعی که جز این کند دستش کوتاه کنند... مقطعان و والیان همچون شحنه اند بر سر ایشان... (سیاست نامه). فرمان چنان باشد به گماشتگان و عمال و مقطعان که ایشان را به هر منزل نزل دهند و نیکو دارند. (سیاست نامه چ بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص120). در همهء بلاد شیعه با حضور مقطعان بزرگ و ترکان با شوکت این طریقه ظاهر است. (کتاب النقض ص494).
چون ز پی دانه هوسناک شد
مقطع این مزرعهء خاک شد.
نظامی.
چون مقطع دیگر می رسد گرسنه و برهنه و کیسهء تهی آورده که پر کند تکلیف از سرمی گیرد. (المضاف الی بدایع الازمان ص16). آمدیم باز سر قصهء کرمان و تزاید اختلال احوال آن از تبدل والیان و ترادف مقطعان. (المضاف الی بدایع الازمان ص 16). تا ابوخالد ملعون آمد امرا و مقطعان متقدم آن رسم را ممضی و مجری داشتند. (المضاف الی بدایع الازمان). تا هر به شش ماه و یک سال والیی نو و مقطعی تازه آید محال است که ولایت کسوت عمارت پوشد. (المضاف الی بدایع الازمان ص16).
چون ز پی دانه هوسناک شد
مقطع این مزرعهء خاک شد.
نظامی.
چون مقطع دیگر می رسد گرسنه و برهنه و کیسهء تهی آورده که پر کند تکلیف از سرمی گیرد. (المضاف الی بدایع الازمان ص16). آمدیم باز سر قصهء کرمان و تزاید اختلال احوال آن از تبدل والیان و ترادف مقطعان. (المضاف الی بدایع الازمان ص 16). تا ابوخالد ملعون آمد امرا و مقطعان متقدم آن رسم را ممضی و مجری داشتند. (المضاف الی بدایع الازمان). تا هر به شش ماه و یک سال والیی نو و مقطعی تازه آید محال است که ولایت کسوت عمارت پوشد. (المضاف الی بدایع الازمان ص16).