جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مقاتله: (تعداد کل: 4)
مقاتله
[مُ تَ لَ] (ع مص) کشش و کارزار کردن با کسی. قِتال. قیتال. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || از نیکی دور گردانیدن خدای کسانی را و ملعون گردانیدن ایشان و گویند قاتلهم الله. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). قاتله الله؛ خدای او...
مقاتله
[مُ تِ لَ] (ع اِ) مردان جنگی. (السامی) (مهذب الاسماء). کشش و کارزار کنندگان. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تاء در این کلمه علامت تأنیث است به اعتبار جماعت و واحد آن مقاتل است. (از اقرب الموارد). و رجوع به مقاتله (از ع، اِ) شود.
مقاتله
(1) [مُ تَ / تِ لَ / لِ] (از ع، اِمص)مأخوذ از تازی، جنگ. پیکار. نبرد. جدال. خونریزی. کشتار. (از ناظم الاطباء). مقاتله. کشت و کشتار. زد و خورد. قتال. محاربه. مواقعه. مناجزه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : سیمجوریان از نشابور بیایند و با الپتگین مقابله و مقاتله کنند....
مقاتله
[مُ تِ لَ / لِ] (از ع، اِ) مردان جنگی. جنگجویان. مقاتله : از آن جمله شصت هزار هزار درهم به عطیه و بخشش به مقاتله و اهل حرب می دادند. (تاریخ قم ص182). و رجوع به مقاتله (ع اِ) شود.