مقاتله
[مُ تَ لَ] (ع مص) کشش و کارزار کردن با کسی. قِتال. قیتال. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || از نیکی دور گردانیدن خدای کسانی را و ملعون گردانیدن ایشان و گویند قاتلهم الله. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). قاتله الله؛ خدای او را دشمن دارد و بر او لعنت کند. (از اقرب الموارد). || قاتله الله ما اشعره؛ ظاهر این عبارت مخالف معنی حقیقی آن است، زیرا مراد از آن مدح است نه نفرین. (از اقرب الموارد). و این عبارت را در مقام شگفتی گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از معجم متن اللغه).