جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه معول: (تعداد کل: 5)
معول
[مُ عَوْ وَ] (ع مص) اعتماد کردن و تکیه نمودن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اعتماد کردن زیرا که به صیغهء اسم از تعویل مصدر میمی هم آمده و تعویل به معنی اعتماد کردن است. (غیاث) (آنندراج). || (ص، اِ) مستعان و محتمل و معتمد و...
معول
[مُ عَوْ وِ] (ع ص) کسی که اعتماد می کند و اعتمادکننده. (ناظم الاطباء). متکی. مُعتَمِد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
معول
[مَ] (ع ص) مغلوب صبر. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بیطاقت شده و مغلوب گشته در صبر و شکیبایی. (ناظم الاطباء). || اعتمادکرده شده. صیغهء اسم مفعول از عول که به معنی اعتماد و تکیه کردن است. (غیاث) (آنندراج).
معول
[مَعْ وَ] (ع اِ) جای تکیه و اعتماد و جای استعانت. (غیاث) (آنندراج).