جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مرق: (تعداد کل: 11)
مرق
[مَ] (ع مص) فراوان کردن مرق و شوربای دیگ را. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). خوردنی بسیار در دیگ کردن. (تاج المصادر بیهقی). || بر کندن پشم پوست را، و یا دفن کردن آن را تا پشم و موی آن بریزد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پشم از پوست...
مرق
[مَ] (ع اِ) سرود کنیزکان و فرومایگان. (از اقرب الموارد). سرود گدایان. (السامی). در عبارت ذیل این کلمه آمده اما معنی آن روشن نیست : عجوزه به قرینه بدانست. و به سر کوچه دوید و بطریق اماره گفت از فلان خانه فریاد و نالهء مرق معلق(1) شنیدم. (از العراضه فی...
مرق
[مَ رَ] (ع مص) برافتادن بار خرمابن از بسیاری. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). افتادن بار خرمابن پس از اینکه بزرگ شده باشد. (از لسان). || گنده و تباه و آب شدن تخم مرغ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
مرق
[مَ رَ] (ع اِ) شوربا، و مرقه اخص است از آن. (منتهی الارب). خوردی. (دهار). || آب که از گوشت خارج گردد. (از اقرب الموارد). سس. آب که در غذاهای گوشت دار کنند. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مرقه شود. || شوربا، و پیش اطبا نخود آب و آبگوشت باشد...
مرق
[مَ رَق ق] (ع اِ) یکی از دو طرف و دو پرهء بینی. (از اقرب الموارد). رجوع به مرقان [ مَ رَقْ قا ] شود.
مرق
[مِ] (ع ص، اِ) پشم بوی بد گرفته. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
مرق
[مُ] (ع ص، اِ) جِ اَمرَق. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به امرق شود. گرگان و ذئاب پشم ریخته. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به امرق شود.
مرق
[مُ رِق ق] (ع ص) نعت فاعلی از ارقاق. رجوع به ارقاق شود. || فرس مرق؛ اسب رقیق تنک سم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
مرق
[مَ رَ] (اِخ) دهی است به موصل. (منتهی الارب). قریه بزرگی است در راه نصیبین از موصل، و فرودگاه قوافل میباشد. (از معجم البلدان).
مرق
[مَ رَ] (اِخ) دهی است از دهستان مزدقانچای نوبران شهرستان ساوه، واقع در 36هزارگزی جنوب غربی نوبران و 15 هزارگزی راه عمومی با 529 تن سکنه، آب آن از 3 رشته قنات و محصولش غلات آبی و دیمی و انواع میوه جات و شغل مردمش زراعت و گله داری و...