جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ماه: (تعداد کل: 5)
ماه
(اِخ) قمر. (فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ جهانگیری). بمعنی نیر اصغر است که عربان قمر خوانند. (برهان). قمر را گویند و به زبان دری و تبری مونک و مانک گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). و اضافت ماه به طرف فلک و مترادفات آن حقیقت است و این از جهت اظهار خصوصیت فلک...
ماه
(اِ) به زبان پهلوی شهر و مملکت را گویند که عربان مدینه خوانند. گویند حذیفه بعد از فتح همدان به نهاوند آمد و چون نهاوند کوچک بود و گنجایش سپاه او را نداشت، فرمود که آنچه لشکر بکوفه بود به دینور و هرچه سپاه بصره بود به نهاوند فرود آمد...
ماه
(ع اِ) آب. ماء(1). (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و نسبت بدان را ماهیّ گویند. (از اقرب الموارد). و رجوع به ماء شود. || رجل ماه الفؤاد؛ مرد بددل و جبان یا کندخاطر گویا در آب فرورفته. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || (معرب، اِ) قصبهء شهر و ماهان...
ماه
(اِخ) نواحیی را که ما امروز همدان و کرمانشاه و دینور و نهاوند و پیشکوه گوییم در قدیم کشور ماه می نامیدند و در ویس و رامین این لفظ استعمال شده است. این باقی ماندهء «ماد» و «مای» قدیم است که مرکز مملکت مادی باشد. عرب بعد از فتح این...