جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه لق: (تعداد کل: 3)

لق

[لَ] (ص) لغ. صاف. بی موی و صاف. (برهان). || نااستوار: میخی لق؛ جنبان بر جای خود. دندانی لق؛ متزعزع، متحرک، دندان که بر جای استوار نباشد و جنبان بود: دندانهای لق(1). اسنان متحرکه. || تباه. فاسد (تخم مرغ و جز آن). ضایع و گندیده که چون بجنبانی آواز دهد...

لق

[لُ / لَ] (اِ) فریب و بازی دادن. (برهان).

لق

[لَق ق] (ع اِ) شکاف زمین. || (ص) رجلٌ لقٌّ بقّ؛ مرد بسیارگوی. || (مص) بر چشم زدن به دست یا به پنجه. (منتهی الارب). || لمس کردن. دست نهادن بر...(1)(دزی).
(1) - Toucher. Mettre la main a.
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.