لق
[لَق ق] (ع اِ) شکاف زمین. || (ص) رجلٌ لقٌّ بقّ؛ مرد بسیارگوی. || (مص) بر چشم زدن به دست یا به پنجه. (منتهی الارب). || لمس کردن. دست نهادن بر...(1)(دزی).
(1) - Toucher. Mettre la main a.
(1) - Toucher. Mettre la main a.