جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عقاب: (تعداد کل: 8)
عقاب
[عِ] (ع مص) شکنجه کردن. (از منتهی الارب). مؤاخذه کردن کسی را بر گناه، و اسم آن «عقوبه» می شود. (از اقرب الموارد). عقوبت کردن. (دهار). جزای گناه و عمل بد کسی را دادن. (فرهنگ فارسی معین). عذاب نمودن و شکنجه کردن. (غیاث اللغات). || در پی کردن. (منتهی الارب)....
عقاب
[عِ] (ع اِمص، اِ) عذاب و شکنجه و پاداش بدی. (دهار). جزای بدی، و آن در پی گناه باشد، و گویند آن محنت و عذابی است که به دنبال ارتکاب گناه، در آخرت دامنگیر انسان می شود. (از اقرب الموارد). تنبیه و سیاست. (ناظم الاطباء). ضد ثواب. (اساس الاقتباس طوسی)....
عقاب
[عُ] (ع اِ) مرغی است و عقاب تیزچنگال. (منتهی الارب). مرغ شکاری سیاه. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). پرنده ای است از جوارح و چنگال داران که عرب آن را کاسر نامد. و گویند عقاب «سیّد» پرندگان است و نسر «عریف» آنها. عقاب را «خداریه» نیز نامند و او را چشمانی...
عقاب
[عُ] (اِخ) نام رایت پیغمبر اسلام (ص). (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نام رایت و علم قریش بود، و آن از مصالح کعبه پیش از اسلام بشمار می آمد. هنگام جنگ آن را خارج می کردند و هر گاه بر کسی اتفاق نظر می یافتند آن را به وی تسلیم...
عقاب
[عُ] (اِخ) (ثنیه ال ...) پشته ای است به دمشق. (منتهی الارب). «فرجه»ای است در کوهی که بر غوطهء دمشق مشرف است از ناحیهء حمص. و قافله هایی که از شرق به غرب به سوی دمشق می آیند آن را قطع می کنند. (از معجم البلدان). رجوع به ثنیه العقاب...
عقاب
[عُ] (اِخ) (تبق ال ...) موضعی است به جحفه. (منتهی الارب).
عقاب
[عُ] (اِخ) (وقعهء...) نام جنگی است که میان محمد بن یعقوب و فرنگ روی داد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). واقعه ای است که در اندلس اتفاق افتاد و در آن آلفونس پادشاه قشتاله لشکریان موحدین را منهزم ساخت (1212 م.) (فرهنگ فارسی معین).
عقاب
[عُ] (اِخ) شهرکی است [ به عربستان ] با نعمت و مردم بسیار. (حدود العالم).