جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شاش: (تعداد کل: 6)
شاش
(اِ) معروف است و به عربی بول گویند. (برهان قاطع). اسم فارسی بول است که کمیز نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه). بول و کمیز. شاشیدن مصدر آن. (آنندراج). پیشاب. (غیاث اللغات). آبی که بتوسط کلیه از خون جدا و در مثانه جمع و خارج گردد. (حاشیهء برهان قاطع چ معین)....
شاش
(ص) شریر. بدذات. (ناظم الاطباء).(1) || مخالف. واژگونه. (ناظم الاطباء).(2)
(1) - Vicious (اشتنگاس). شاید مصحف شاس باشد. رجوع به شاس شود.
(2) - Contrary (اشتنگاس). شاید مصحف شاس باشد.
(1) - Vicious (اشتنگاس). شاید مصحف شاس باشد. رجوع به شاس شود.
(2) - Contrary (اشتنگاس). شاید مصحف شاس باشد.
شاش
(ع اِ) عمامه. (دیوان البسهء مولانا نظام قاری، فرهنگ دیوان ص 201). دستار. (منتخب اللغات) :
از گلفتنت عقد نیاید بشماری
تا بستهء پیچ و شکن شیله و شاشی.
نظام قاری (دیوان البسه ص 113).
|| کلاه زیر عمامه. (دیوان البسه ص 201). || بند عمامه و تحت الحنک. (ناظم الاطباء).(1) || موسلین. (دیوان...
از گلفتنت عقد نیاید بشماری
تا بستهء پیچ و شکن شیله و شاشی.
نظام قاری (دیوان البسه ص 113).
|| کلاه زیر عمامه. (دیوان البسه ص 201). || بند عمامه و تحت الحنک. (ناظم الاطباء).(1) || موسلین. (دیوان...
شاش
(اِخ) نام قریه ای است به ری و منسوبین بدان اندکند. (معجم البلدان).
شاش
(اِخ) نام شهری به ماوراءالنهر. (صحاح الفرس). شهری است به ماوراءالنهر که چاچ نیز گویند. (فرهنگ رشیدی). نام شهری است و مشهور به چاچ است و از آنجا کمان خوب آورند. (از برهان قاطع). شهری است به ماوراءالنهر، چند تن از خواجگان نقشبندیه از آن شهرند. (شعوری). شهری است به...