شاش
(اِ) معروف است و به عربی بول گویند. (برهان قاطع). اسم فارسی بول است که کمیز نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه). بول و کمیز. شاشیدن مصدر آن. (آنندراج). پیشاب. (غیاث اللغات). آبی که بتوسط کلیه از خون جدا و در مثانه جمع و خارج گردد. (حاشیهء برهان قاطع چ معین). شاشه. آب. پیشاب. پیشار (قاروره ای که نزد طبیب برند). زهراب. میز. میزک (مصغر میز). میخ (از میختن). چامین (از چامیدن). چمین (مخفف چامین). ادرار. (خاصه در تداول شاگردان مدارس). قاروره.
-شاش بزرگ؛ غایط.
- امثال: مثل شاش خر؛ چایی سرد و رنگ گردانیده. (امثال و حکم دهخدا ج 3).
مثل شاش موش؛ آبی باریک. (امثال و حکم).
-شاش بزرگ؛ غایط.
- امثال: مثل شاش خر؛ چایی سرد و رنگ گردانیده. (امثال و حکم دهخدا ج 3).
مثل شاش موش؛ آبی باریک. (امثال و حکم).