جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ساوه: (تعداد کل: 5)
ساوه
[وَ / وِ] (اِ) زر خالص را گویند که شکسته و ریزه ریزه شده باشد (برهان) ریزهء زر (شرفنامهء منیری) زر خالص که شکسته و ریزه ریزه بود و آن را ساو نیز گویند (جهانگیری) زر ساوه، زر خرد باشد چون گاورس و کوچکتر (صحاح الفرس) ریزهء زر (رشیدی) :...
ساوه
[وَ] (اِخ) نام پهلوانی است تورانی خویشِ کاموس کشانی که در جنگ رستم کشته شد و او را ساوه شاه نیز میگویند (برهان) نام پهلوانی بود کشانی او را ساوه شاه نیز میگفته اند و در دست رستم کشته شد (آنندراج) نام مبارزی قرابت کاموس که رستمش کشته (شرفنامهء منیری)...
ساوه
[وَ] (اِخ) نام شهر مشهور و معروف در عراق و گویند دریاچه ای در آنجا بود که هر سال یک کس در آن غرق میکردند تا از سیلان ایمن میبودند و در شب ولادت سرور کاینات آن دریاچه خشک شد (برهان) (آنندراج) نام ولایتی است در عراق نزدیک آوه گفته...
ساوه
[وَ] (اِخ) شهر قدیم مرکز شهرستان ساوه است این شهر در 50 درجه و 18 دقیقهء طول شرقی گرینویچ و 35 درجه و یک دقیقهء عرض شمالی در ارتفاع 960 متر در 140 کیلومتری جنوب باختر تهران و 90 هزارگزی شمال باختر قم واقع گردیده است موقعیت طبیعی شهر جلگه...