جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه زنبور: (تعداد کل: 4)
زنبور
[زَمْ] (از ع، اِ) کبت و زیبود و جانور کوچکی پرنده و دارای دو بال که موسه و کلیز نیز گویند و زنبور عسل را کبت انگبین و برمور و برمر نیز گویند( 1) و در ممالک ما زنبور بر دو قسمت است یکی کوچک و زرد شبیه به کبت...
زنبور
[زُمْ] (ع اِ) کبت انگبین (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) مگسی با نیش دردناک (از اقرب الموارد) رجوع به زَنبور معنی دوم و ترکیب زنبور عسل شود || مرد سبک و چست ظریف حاضرجواب || خرکرهء توانا بر بار بردن || موش بزرگ|| کودک حاضر جواب (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم...
زنبور
[زَمْ] (اِخ) (امیر) یکی از امرای ترک و معاصر الجایتو رجوع به تاریخ گزیده ص 604 شود.
زنبور
[زَمْ] (اِخ) تیره ای از ایهاوند هفت لنگ رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 73 شود.