زنبور
[زُمْ] (ع اِ) کبت انگبین (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) مگسی با نیش دردناک (از اقرب الموارد) رجوع به زَنبور معنی دوم و ترکیب زنبور عسل شود || مرد سبک و چست ظریف حاضرجواب || خرکرهء توانا بر بار بردن || موش بزرگ|| کودک حاضر جواب (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد ||) درختی است مانند درخت چنار و انجیر حلوانی (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) تین حلوانی انجیر حلوانی و این از درختهای صحرائی است و آن نوعی انجیر باشد (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) درختی است بزرگ به طول چنار و عرضی ندارد (؟) برگ آن از لحاظ شکل و بوی مانند برگ گردو است و گل آن مانند گل عشر سفید سیر و بار آن مانند زیتون است چون برسد سیاهی آن بیشتر شود و بسیار شیرین گردد و آن را چون خرما خورند هستهء آن چون سنجد است و آن دهان را چون شاه توت رنگین کند و این درخت را بسیار غرس کنند ج، زنابیر یکی آن زنبوره است (از ذیل اقرب الموارد).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول
