جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه زلالی: (تعداد کل: 4)
زلالی
[زَ لی ی] (ع اِ) جِ زِلّیَّه( 1) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) رجوع به زلیه شود ( 1) - در اقرب الموارد: با ضم زُلّیَّه ضبط داده شده است رجوع به همین کلمه شود.
زلالی
[زُ] (اِخ) از شاگردان اهلی است در اوایل حال به هندوستان رفته در اکثر بلاد به عشرت گذرانیده، آخرالامر در کجرات وفات یافته از اوست: بی رخش غم نیست گر از سینه جان بیرون رود عشق با جانست می ترسم که آن بیرون رود * ای ساربان جانان، ( محمل...
زلالی
[زُ] (اِخ) شاعری روشن ضمیر بوده گویند به قصیده از سایر فنون شعر مایل بوده و در هرات وفات یافت این دو شعر از اوست: نخواهی کرد یاد( 1) از خارخار سینهء چاکم مگر روزی که گیرد دامنت خار سر خاکم * چشمی که بود لایق دیدار ندارم دارم گله...