جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه زبرقان: (تعداد کل: 17)
زبرقان
[زِ رِ] (ع اِ) ماه( 1) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (دهار) (قاموس) (تاج العروس) (مهذب الاسماء) (قطر المحیط) (متن اللغه) ماه، و در مثل است: هو انقص من الزبرقان (محیط المحیط) : ندارد طاقت مدحم ز ممدوحان عالم کس وگر اسب کسی سمهاش نعل از ( زبرقان دارد( 2) سنائی...
زبرقان
[زِ رِ] (ع اِ) حیوانی است درنده برخی گفته اند ببر متولد از ماده شیری است که زبرقان با او جفت شده باشد یعنی مادر ببر، شیر و پدر او زبرقان است (از دزی ج 1 ص 579 ) بستانی آرد: زَبرَقان بگفتهء مسعودی در مروج الذهب: حیوانی است خردتر...
زبرقان
[زِ رِ] (اِخ) پدر ابوهمام محمد اهوازی است که از زهیربن حرب روایت دارد (تاج العروس).
زبرقان
[زِ رِ] (اِخ) پدر مخلد زبرقانی و جد محمد بن مخلد (از لباب الانساب).
زبرقان
[زِ رِ] (اِخ) جد یحیی بن جعفرمحدث (از تاج العروس).
زبرقان
[زِ رِ] (اِخ) صاحب لواء حازم بن خزیمه در جنگ با استادسیس، وی در 150 ه ق با جمعی از اهالی هرات و بادغیس و سیستان ( خروج کرد و بر خراسان دست یافت (از طبری چ دخویه قسمت 3 ص 356.
زبرقان
[زِ رِ] (اِخ) لقب حصین بن بدرصحابی او را بخاطر زیبایی و یا زردی رنگ عمامه و یا از آنرو که حله در برکرد و در انجمن مردم حضوریافت، زبرقان لقب دادند (منتهی الارب) لقب مردی (ناظم الاطباء) نام مردی از اصحاب (غیاث اللغات) (آنندراج) زبرقان لقب ابن عیاش حصین...
زبرقان
[زِ رِ] (اِخ) از مشایخ است از نواس بن سمعان روایت دارد و شهربن حوشب از او نقل حدیث کند ابن حبان در کتاب ثقات گوید: من او و پدرش را نمیشناسم (از لسان المیزان).
زبرقان
[زِ رِ] (اِخ) ابن اسلم( 1) صحابی که از جنگ با حسین (ع) بخاطر دین عدول کرد (تاج العروس) ابن حجر آرد: از ذی لعوه بن مثده از طریق عمروبن شمر از لیث از مجاهد از ابووائل نقل است که در روز صفین حسین بن علی(ع) بمیدان جنگ آمد: راوی...
زبرقان
[زِ رِ] (اِخ) ابن حارث تمیمی( 1) از احنف بن قیس روایت دارد و شریک بن خطاب عنبری از او نقل حدیث کند (از کتاب الجرح 1) - چنین است در دواصل اما در تاریخ بخاری نمیری و همچنین در یک نسخه خوب از ) ( و التعدیل ابوحاتم رازی...
زبرقان
[زِ رِ] (اِخ) ابن عبدالله اسدی کوفی سراج مکنی به ابوبکر وی از ابووائل و عبدالله بن معقل روایت کند و یحیی بن سعید و عبادبن عوام و عمر بن علی بن مقدم و ابوسامه از او نقل حدیث کنند عبدالرحمن از عبدالله بن احمدبن حنبل نقل کند که از...
زبرقان
[زِ رِ] (اِخ) ابن عبدالله بن عمروبن امیهء ضمری محدث از عم خود جعفربن عمرو روایت دارد (از تاج العروس) رازی آرد: زبرقان بن عبدالله( 1) از عم( 2) خود عمرو ابن امیه روایت دارد و کلیب بن صبح از او نقل حدیث کند (از کتاب الجرح و التعدیل ج...
زبرقان
[زِ ر] (اِخ) ابن عبدالله بن مازن از ابوهریره روایت دارد و محمد بن ربیع بن کعب از او نقل روایت کند (از کتاب الجرج والتعدیل ( ج 3 ص 610.
زبرقان
[زِ ر] (اِخ) ابن عبدالله عبدی جزء طبقه دوم از کسانی است که از عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمرو، جابربن عبدالله، نعمان بن بشیر و ابوهریره نقل حدیث کنند احادیث وی اندک است (از طبقات ابن سعد چ لیدن ج 10 ص 242 ) ابن ابی...
زبرقان
[زِ رِ] (اِخ) ابن عبدالله لیثی از ابن عمر روایت دارد و عبدالرحمن بن ابی الموالی از او روایت کند (از کتاب الجرح و التعدیل ( ابوحاتم رازی ج 3 ص 609 و 610.
زبرقان
( [زِ رِ] (اِخ) ابن عمروبن امیه بن خویلد از طبقهء دوم تابعین است و از او نقل حدیث کنند (طبقات ابن سعد چ لیدن ج 9 ص 184 ابوحاتم رازی آرد: زبرقان بن عمرو و بگفتهء برخی: زبرقان بن عبدالله بن عمروبن امیه، عمروبن ابی حکیم و ابن ابی...
زبرقان
[زِ رِ] (اِخ) ابن یسیربن عمرو بواسطهء زیدبن وهب از ابوذر روایت کند، و عوام بن حوشب از او حدیث دارد (از کتاب الجرح و ( التعدیل ابوحاتم رازی ج 3 ص 611.