جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه رغم: (تعداد کل: 7)
رغم
[رَ] (ع اِمص) سختی || ناپسندی (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) کراهت (ناظم الاطباء ||) خاک آلودگی (ناظم الاطباء) (آنندراج) خاک آلودگی و خاک آلود شدن( 1) مرغمه (منتهی الارب) رجوع به مرغمه شود || خواری( 2) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (دهار) خواری و مذلت (لغت محلی شوشتر نسخهء خطی...
رغم
[رَ] (ع مص) یا رُغم یا رِغم کراهت داشتن چیزی را (ناظم الاطباء) مکروه داشتن (غیاث اللغات) (آنندراج ||) به کره و ناپسندی حقیر و خوار گردیدن: رغم انفی لله رغماً (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب) به خاک رسیدن بینی و مقهور شدن (مصادر اللغهء زوزنی ||) قادر بر انتصاف...
رغم
[رُ] (ع اِمص) یا رَغم یا رِغم کراهت و ناپسندی (ناظم الاطباء) رجوع به رَغم شود.
رغم
[رِ] (ع اِ) رُغم یا رَغم رجوع به رَغم و رِغم شود.
رغم
[رُ] (ع مص) یا رِغم، مصدر به معنی رَغم (ناظم الاطباء) رجوع به رَغم در پنج معنی اول مصدری شود.
رغم
[رَ غَ] (ع مص) یا رَغم مصدر به معنی رَغم (ناظم الاطباء) رجوع به رَغم در دو معنی اخیر مصدری شود || به خاک آلودن بینی (ناظم الاطباء) به خاک مالیدن بینی به خاک آلودن بینی (یادداشت مؤلف) خاک آلود کردن (دهار) خلاف میل (یادداشت مؤلف): فعلت ذلک علی رغمه؛...
رغم
[رَ] (ع اِ) پوست (ناظم الاطباء) ظرف مقابل خالص خیک روغن که آن را بیرون کرده باشند: این خیک رغم دررفته پانزده من روغن خالص دارد (یادداشت مؤلف).