رغم

معنی رغم
[رَ غَ] (ع مص) یا رَغم مصدر به معنی رَغم (ناظم الاطباء) رجوع به رَغم در دو معنی اخیر مصدری شود || به خاک آلودن بینی (ناظم الاطباء) به خاک مالیدن بینی به خاک آلودن بینی (یادداشت مؤلف) خاک آلود کردن (دهار) خلاف میل (یادداشت مؤلف): فعلت ذلک علی رغمه؛ این کار را بر خلاف میل او کردم (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) - از رغم کسی؛ بر خلاف میل او و برای مخالفت با او : این شعر من از رغم عدو گفتم از ایرا تا باد نجنبد نفتد میوه ز اشجارمسعودسعد بافته یاوه در آن مرغ گلین می کنند تا شود از رغم من مرغ حکایت گزار خاقانی - بر رغم؛ بر خلاف میل برای مخالفت (یادداشت مؤلف) : ابر هزمان پیش روی آسمان بندد نقاب آسمان بر رغم او در بوستان ظاهر شود منوچهری نگذاشت خواهد ایدرش بر رغم او صورتگرش جز خاک هرگز کی خورد آن را که خاک آمد خورش ناصرخسرو - بر رغم انف؛ برای بخاک مالیدن بینی (یادداشت مؤلف) بر خلاف میل : برغم انف اعادی دراز عمر بمان که دزد دوست ندارد که پاسبان ماند سعدی - برغم کسی؛ به عمد بر خلاف میل او (لغت فرس اسدی چ پاول هورن) : بپیچد دلم چون ز پنجه تنم( 1) گشاید برغم دلم پنجه بند عسجدی (از اسدی) دو مرد پیک راست کردند با جامهء پیکان که از بغداد آمده اند و نامهء خلیفه آورده که حسنک قرمطی را بر دار باید کرد و به سنگ باید کشت تا بار دیگر برغم خلفا هیچکس خلعت مصری نپوشد (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 183 ) اما در اعتقاد این مرد [ حسنک ] سخن می گویند بدانکه خلعت مصریان بستد برغم خلیفه (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 178 ) گر تخم و بار من نبریدی برغم دیو خرماستان شده ستی اکنون دیار من ناصرخسرو وین مرکب سرای بقا را برغم خصم جل درکشیده پیش در او کشیده امخاقانی او زلف را برغمم دایم شکست دارد من دلشکسته زآنم کاندر شکست اویم خاقانی تا کی برغم کعبه نشینان عروس وار چون کعبه سر ز شقهء دیبا برآورمخاقانی گویی برغم جان فلک دست کاف و نون گردونی از دو قطب درآویخت استوار خاقانی گر او هست دجال خلقت برغمش ترا کم ز عیسی مریم ندارمخاقانی پیش آر ز دوستان تنی چند خوش باش برغم دشمنی چندنظامی برغم دشمنم ای دوست سایه ای به سر آور که موش کور نخواهد که آفتاب برآید سعدی برغم دشمن و اعجاب دوستان بادا همیشه چشمهء رزقت معین و بخت معین سعدی دامن خیمه برفکن دشمن و دوست گو ببین کاین همه لطف می کند دوست برغم دشمنم سعدی همچو حافظ برغم مدعیان شعر رندانه گفتنم هوس استحافظ - رغماً للانف فلان؛ برای خاک آلود شدن بینی او (یادداشت برای بخاک مالیدن بینی (یادداشت مؤلف) : بوی ایشان رغم انف منکران گرد عالم می « برغم انف » مؤلف) - رغم انف؛ مخفف علی رغم او برای بخاک مالیدن بینی او برای مخالفت نمودن با ؛« برغم انف کسی » رود پرده درانمولوی - رغم کسی؛ مخفف او (از یادداشت مؤلف) : گر نیی در بر من رغم ملامت گر من هم سلامت بر من از تو سلامی برسد خاقانی به رغم سیاهان شه پیل بند مزور همی خورد از آن گوسفندنظامی تو قبا میخواستی خصم از نبرد رغم تو کرباس را شلوار کردمولوی دلت خوش باد و چشم از بخت روشن به کام دوستان و رغم دشمنسعدی شبی خواهم که مهمان من آیی بکام دوستان و رغم دشمنسعدی - رغم یکی را کاری کردن؛ برای مخالفت با وی آن کار را انجام دادن (یادداشت مؤلف) : رغم مرا چون سرکه مکن چون به من رسی رویی کزو به تنگ بریزد همی شکرفرخی به یقین دانم کآن ترک ستمکارهء من از پی رغم مرا آن کند و این نکندسوزنی یک من بدو گنج شایگان خر رغم دل رایگان خوران راخاقانی - علی رغم؛ برای به زمین مالیدن بینی کسی، که کنایه است از خوار و ذلیل ساختن وی (از یادداشت مؤلف) بر رغم بر خلاف میل کسی : همیشه این دولت بزرگ پاینده باد علی رغم الاعداء (تاریخ بیهقی) دوست بازآمد و دشمن به خصومت بنشست باد نوروز علی رغم خزان بازآمدسعدی || کاری برعکس کردن (ناظم الاطباء) مجازاً به معنی کاری به عکس کردن (غیاث اللغات) (آنندراج) ( 1) - ن ل: بتم.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.