رغم
[رَ] (ع مص) یا رُغم یا رِغم کراهت داشتن چیزی را (ناظم الاطباء) مکروه داشتن (غیاث اللغات) (آنندراج ||) به کره و ناپسندی حقیر و خوار گردیدن: رغم انفی لله رغماً (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب) به خاک رسیدن بینی و مقهور شدن (مصادر اللغهء زوزنی ||) قادر بر انتصاف نشدن کسی (ناظم الاطباء ||) خاک آلود شدن (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) به خاک مالیده شدن به خاک آلوده شدن (یادداشت مؤلف ||) نگاه داشتن فروشدن آفتاب (تاج المصادر بیهقی) (مصادراللغهء زوزنی ||) پوست از درخت بازکردن (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ||) خوار و ذلیل گردیدن (ناظم الاطباء) خوار شدن (غیاث اللغات) (آنندراج ||) برغم کسی کار کردن (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) کینه گرفتن (تاج المصادر بیهقی).