جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه رخص: (تعداد کل: 3)
رخص
[رَ] (ع ص) نرم و نازک گویند: غلام رخص الجسد؛ نازک اندام (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) نازک بدن (یادداشت مؤلف) بناز پرورده (مهذب الاسماء) هر چیز نرم (از اقرب الموارد) نرم تر و تازه و مؤنث آن رَخْصه است رجوع به رَخْصه شود.
رخص
[رُ] (ع مص) ارزان گردیدن نرخ (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ارزان شدن (مصادر اللغهء زوزنی) (دهار) (از اقرب الموارد) رخص قیمت؛ ارزان شدن آن و صفت آن رخیص است (از اقرب الموارد (||) اِمص) ارزانی (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (دهار) : در اسواق مواضع اقامت ایشان جواهر دیگر قماشان چنان...
رخص
[رُ خَ] (ع اِ) جِ رُخْصه (ناظم الاطباء) : چون عالمی را بینی به رخص و تأویلات مشغول گردد بدان که از وی هیچ چیزی نیاید (کشف المحجوب هجویری ||) و نیز رخص طلب کردن سبکداشت فرمان حق بود و رجوع به رخصه شود || در اصطلاح شرع مقابل عزیمت...