جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه خشن: (تعداد کل: 5)
خشن
[خَ شِ] (ع ص) درشت از هر چیز (قاموس اللغه) مقابل لین صلب زبر زمخت ناهموار ناخوار ناهنجار (یادداشت بخط مؤلف) درشت غیر املس از هرچیزی (از منتهی الارب) ج، خِشان || یکی از پانزده وجعی که صاحب نام اند: دردی است که با او شیخ می گوید : سبب...
خشن
[خُ] (ع مص) درشت گردیدن (منتهی الارب).
خشن
شود « اخشن » [خُ] (ع مص) جِ اَخشَن (از منتهی الارب) رجوع به.
خشن
[خَ شَ] (اِ) گیاهی باشد که از آن جامه بافند و فقیران و درویشان پوشند (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ جهانگیری||) جامهء ساخته شده از خشن : برکش میخ غم ز دل پیش که صبح برکشد این خشن هزارمیخ از سر چرخ چنبری خاقانی ای که ترا به زخشن...
خشن
[خَ شِ] (اِ) مخفف خشین و آن بازیی باشد نه سفید و نه سیاه (از برهان قاطع) خشین خشنسار (حاشیهء برهان قاطع) در لغت نامهء فرس ص 124 بنا بر قول حاشیهء برهان قاطع آمده: خشن سپید بود و همین است در صحاح الفرس.