خشن
[خَ شِ] (ع ص) درشت از هر چیز (قاموس اللغه) مقابل لین صلب زبر زمخت ناهموار ناخوار ناهنجار (یادداشت بخط مؤلف) درشت غیر املس از هرچیزی (از منتهی الارب) ج، خِشان || یکی از پانزده وجعی که صاحب نام اند: دردی است که با او شیخ می گوید : سبب وجع الخشن و « الاوجاع التی لها اسماء » درشتی و زبری در عضو باشد (شرح نصاب) در قانون در مبحث صاحب ذخیره خوارزمشاهی گوید: العی است گویی چیزی درشت به آن موضع میرسد.