جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ختم: (تعداد کل: 5)
ختم
[خَ] (ع مص) مهر کردن چیزی (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (از منتهی الارب ||) پوشانیدن دهان ظرف غذا یا شراب بگل یا موم تا نه از آن چیزی خارج شود و نه بدان چیزی داخل منه: لیسقون من رحیق مختوم (از معجم الوسیط)( 1 ||) مهر کردن نامه امضاء کردن...
ختم
[خَ] (ع اِ) انگوین (از مهذب الاسماء) انگبین || دهانه های انگبین (از منتهی الارب) (متن اللغه) (معجم الوسیط ||) مُهر ج، ختوم (از یادداشت مؤلف ||) رَین (از یادداشتهای مؤلف ||) طبع (از یادداشتهای مؤلف ||) پایان گفتار و کلام : چو شد ختم گفتار بیور همه مر آنرا...
ختم
[خَ تَ] (ع اِ) مهر انگشتری (از منتهی الارب) (متن اللغه).
ختم
[خُ تُ] (ع اِ) جِ خِتام که جای پیوند مفاصل اسب است (از منتهی الارب) (متن اللغه) (معجم الوسیط ||) جِ خِتام و آن گلی است مجمع مصر آنرا بر لاک معروف برای مهر کردن اطلاق کرده « متن اللغه » 1) - بنابر نقل ) ( که بدان نامها...