جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جوله: (تعداد کل: 4)
جوله
[جَ لَ] (ع مص) گرد برآمدن. جول. جؤل. جَوَلان. جیلان. (منتهی الارب). رجوع به این کلمات شود. || از هم جدا شدن پستر حمله کردن. (منتهی الارب) : جال القوم جوله؛ از هم جدا شدند، پستر حمله کردند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || قطع کردن و بریدن مسافت اطراف و...
جوله
[جَ / جُو لَ / لِ] (اِ) نساج. (غیاث اللغات از رشیدی). سفیدباف. || عنکبوت. (غیاث اللغات). رجوع به جوله و جولاه شود.
جوله
[لَهْ] (ص، اِ) بضم اول و فتح ثالث و ظهور «ها» مخفف جولاهه. بافنده. (برهان). || عنکبوت. (برهان). رجوع به جولاه شود.