جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جلوه: (تعداد کل: 5)
جلوه
[جَ / جِ / جُ وَ] (ع مص) عرض کردن عروس را بر شوهر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به جِلاء شود.
جلوه
[جِ وَ] (ع اِ) آنچه عروس را شوی در وقت جلوه دهد از کنیز و غیر آن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب).
جلوه
[جِ وَ / وِ] (از ع، اِ) رونق و ضیاء و تابش. (ناظم الاطباء).
- جلوه داشتن؛ رونق و تابش داشتن.
- جلوه پناه؛ تابدار و نورانی. (ناظم الاطباء).
- جلوه طراز؛ آراسته شده با دلبری و نورانی. (ناظم الاطباء).
|| عرضه. (ناظم الاطباء).
- جلوه دادن؛ بوضع خوش عرضه دادن و آرایش کردن.
|| ناز...
- جلوه داشتن؛ رونق و تابش داشتن.
- جلوه پناه؛ تابدار و نورانی. (ناظم الاطباء).
- جلوه طراز؛ آراسته شده با دلبری و نورانی. (ناظم الاطباء).
|| عرضه. (ناظم الاطباء).
- جلوه دادن؛ بوضع خوش عرضه دادن و آرایش کردن.
|| ناز...
جلوه
[جَلْ وَ] (اِخ) از آبهای ضباب است در حمی. (حمی ضریه). (از معجم البلدان).