جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه جرز: (تعداد کل: 9)

جرز

[جِ] (اِ) دیوار اطاق و ایوان. (ناظم الاطباء). دیواری که دو طرفش در، یا باز باشد. (فرهنگ نظام). || ستون میان دو بدنه. مجردی فاصل میان دو جزء دیوار. ستون. (یادداشت مؤلف) : حکام مستبد مقصران را لای جرز میگذاشتند. (فرهنگ نظام). همهء این جرزها متحرک بود. (سایه روشن صادق...

جرز

[جِ] (ع اِ) پوستین زنانه. (منتهی الارب) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). لباس زنان از موی شتر و پوست بز. (آنندراج). ج، اَجراز. جُروز. (منتهی الارب) (آنندراج). || (اِخ) نام سورهء سجده است و نام دیگر آن سورهء مضاجع است و آن سورهء سی و دویم قرآن است میان...

جرز

[جُ رُ] (معرب، اِ) معرب گرز. (آنندراج) گرز آهنی. معرب است. (منتهی الارب). گرز آهن یا نقره. فارسی معرب است. (از اقرب الموارد) (المنجد). ج، اَجراز، جِرَزَه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). یقال طوت الحیه اجرازها؛ ای جسمها. (المنجد). || (ع ص) زمین بی نبات که هیچ نرویاند یا آنکه علف...

جرز

[جَ] (اِ) پرنده ای است که عرب آن را حباری خوانند و به هوبره مشهور است و ترکان توغدری گویند. (ذخیرهء خوارزمشاهی) (برهان). پرنده ای است که آن را به عربی حباری گویند. (آنندراج) (انجمن آرا) (زمخشری). چَرز. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). خرچال. (زمخشری). چکاوک است و به عربی ابوالملیح...

جرز

[جَ] (ع مص) بریدن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (تاج المصادر بیهقی). || بشتاب خوردن. (آنندراج) (از منتهی الارب). خوردن آنچه بر سفره هست و چیزی باقی نگذاشتن. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || کشتن. (آنندراج) (از منتهی الارب). || درخستن بچوب. (آنندراج) (از منتهی الارب)....

جرز

[جُ] (معرب، اِ) گرز. معرب است. (از دهار). گرز آهنی معرب است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، اَجراز. جِرَزَه. (از منتهی الارب). || (ص) زمین که بر وی گیاه نروید. (ترجمان القرآن عادل بن علی). زمین بی نبات که هیچ نرویاند یا آنکه علف وی خورانیده باشند یا زمین...

جرز

[جَ رَ] (ع ص، اِ) زمین بی نبات که هیچ نرویاند یا آنکه علف وی خورانیده باشند یا زمین باران نرسیده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جُرُز. جُرز. جَرز. (منتهی الارب). رجوع بکلمات مزبور شود. || تنگ سال. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). سال قحط. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ||...

جرز

[جُ] (اِخ)(1) نام یکی از ملوک اطراف سرزمین بلهرا که او را ملک الجرز میخواندند و لشکریان فراوان داشت. (اخبار الصین والهند ص12 س 16).
(1) - Sourjara.

جرز

[جِ] (اِخ) جرس. رجوع به کلمهء مزبور و قاموس الاعلام ترکی ذیل جرس شود.
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.