جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جدایی: (تعداد کل: 2)
جدایی
[جُ] (حامص) دوری و مفارقت. (فرهنگ نظام). تنهائی. بعد. هجر. فراق :
ز بیم جداییش گریان شدند
چو بر آتش تیز بریان شدند.فردوسی.
از ایران و توران جدایی نبود
که با جنگ و کین آشنایی نبود.فردوسی.
مرا روزگاری جدایی بود
مگر با سروش آشنایی بود.فردوسی.
همی داد گفتی دل من گوایی
که باشد مرا روزی از وی جدایی.فرخی.
مسعود...
ز بیم جداییش گریان شدند
چو بر آتش تیز بریان شدند.فردوسی.
از ایران و توران جدایی نبود
که با جنگ و کین آشنایی نبود.فردوسی.
مرا روزگاری جدایی بود
مگر با سروش آشنایی بود.فردوسی.
همی داد گفتی دل من گوایی
که باشد مرا روزی از وی جدایی.فرخی.
مسعود...