جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تک: (تعداد کل: 4)
تک
[تَ] (ص) بمعنی اندک و قلیل و کم باشد. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). پهلوی، تک: در تک زمان(1)؛ زمانی کوتاه. (حاشیهء برهان چ معین). || تا و تک هر دو تنها بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص309). منفرد...
تک
[تُ] (اِ) منقار جانوران. (برهان) (فرهنگ جهانگیری). منقار پرندگان. (ناظم الاطباء). منقار مرغان و جانوران. (انجمن آرا) (آنندراج). طبری، تک(1). گیلکی، توک(2). سمنانی، تیک(3). (حاشیهء برهان چ معین).
- تک کسی را چیدن؛ در تداول عامه، تک کسی را قیچی کردن، او را با گفتاری سخت متنبه کردن. جواب او را...
- تک کسی را چیدن؛ در تداول عامه، تک کسی را قیچی کردن، او را با گفتاری سخت متنبه کردن. جواب او را...
تک
[تِ] (اِ) تکهء طعام باشد که بعربی لقمه خوانند. (برهان). تکهء طعام باشد و آنرا کراس نیز خوانند و بتازی لقمه خوانند. (فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (آنندراج) (از فرهنگ رشیدی) (ناظم الاطباء). || بمعنی پیش و نزدیک هم آمده است. (برهان). بمعنی پیش باشد. (فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا)...
تک
[تَک ک] (ع مص) بریدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || پا سپر کردن کسی را تا سرش بشکند. || اثر کردن نبیذ در کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ صوت) عمل تیک تاک در ساعت. (از دزی ج1 ص149).