تک
[تُ] (اِ) منقار جانوران. (برهان) (فرهنگ جهانگیری). منقار پرندگان. (ناظم الاطباء). منقار مرغان و جانوران. (انجمن آرا) (آنندراج). طبری، تک(1). گیلکی، توک(2). سمنانی، تیک(3). (حاشیهء برهان چ معین).
- تک کسی را چیدن؛ در تداول عامه، تک کسی را قیچی کردن، او را با گفتاری سخت متنبه کردن. جواب او را گفتن یا عتابی کردن که دیگر آن گفته نگوید یا آن دعوی نکند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || نوک خنجر و نیزه و امثال آن بود. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). || ذروه. قله. بلندترین جای چیزی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || نیش قلم. (یادداشت ایضاً). || باریکترین قسمت چیزی در آخر آن از سوی طول. (یادداشت ایضاً).
- تک قیچی؛ ریزه های جامه و کاغذ و چرم و جز آن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- جان به تک پا بیرون بردن؛ با فرار جان به سلامت بردن. (یادداشت ایضاً).
|| چراغی که اندک نور داشته باشد. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء).
(1) - tek.
(2) - tuk.
(3) - tik.
- تک کسی را چیدن؛ در تداول عامه، تک کسی را قیچی کردن، او را با گفتاری سخت متنبه کردن. جواب او را گفتن یا عتابی کردن که دیگر آن گفته نگوید یا آن دعوی نکند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || نوک خنجر و نیزه و امثال آن بود. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). || ذروه. قله. بلندترین جای چیزی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || نیش قلم. (یادداشت ایضاً). || باریکترین قسمت چیزی در آخر آن از سوی طول. (یادداشت ایضاً).
- تک قیچی؛ ریزه های جامه و کاغذ و چرم و جز آن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- جان به تک پا بیرون بردن؛ با فرار جان به سلامت بردن. (یادداشت ایضاً).
|| چراغی که اندک نور داشته باشد. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء).
(1) - tek.
(2) - tuk.
(3) - tik.