جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تمام: (تعداد کل: 9)
تمام
[تَ / تُ / تِ] (ع مص) بمعنی تَمامه و تِمامه و تم [ تَ م م / تُ م م / تِ م م ] . (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تم شود.
تمام
[تَ] (ع اِ) تمام الشی ء؛ تمامی آن. تمامه و تتمه مثل آن. (منتهی الارب). همه. و تمام الشی ء، همهء آن و تمامی آن. (ناظم الاطباء). مصدر تَمّ و تمام الشی ء، آنچه بدان اجزاء آن کامل گردد. (از اقرب الموارد). || و من العروض ما استوفی نصفه الاخیر...
تمام
[تَ / تِ] (ع ص) بدر تمام، ماه تمام. (منتهی الارب). ماه پر و کامل. یقال: بدر تَمام و بدر تِمام. (ناظم الاطباء). || (اِ) تمام خلقت. یقال: ولدته امه لتمام و کذلک ولد المولود لتمام؛ یعنی نه ماهه زاد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ولد الولد لتمام الحمل؛ زائیده...
تمام
[تِ] (ع اِ) لیل التمام؛ درازترین شبهای سرما یا آن سه شب است که در درازی باهم برابر باشند یا شبی است که به دوازده ساعت یا زاید از آن رسد یا شب چهارده از ماه، لان القمر یتم فیها. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). درازترین شبهای زمستان. و منه...
تمام
[تَ] (ص، اِ، ق) درست و کافی و کامل. (غیاث اللغات). کافی و بسنده و کامل و بی نقصان. (آنندراج). درست و کامل و بی عیب. (ناظم الاطباء) :
ز نوذر همی گفت هرکس به سام
که برگشت از راه نیکی تمام.فردوسی.
ابا اسب و ساز و سلیح تمام
همه شیرمرد و همه نیکنام.فردوسی.
وزان...
ز نوذر همی گفت هرکس به سام
که برگشت از راه نیکی تمام.فردوسی.
ابا اسب و ساز و سلیح تمام
همه شیرمرد و همه نیکنام.فردوسی.
وزان...
تمام
[تَمْ ما] (اِخ) ابن عامر الثقفی. (تولد 194 وفات 283 ه . ق.) از وزرای عالم و از مردم اندلس بود. وزارت محمد بن عبدالرحمن و پسرش منذر و عبدالله را داشت و در کار وزارت نظمی بوجود آورد و عمری طولانی کرد وی ادیب و فاضل بود او را...
تمام
[تَ] (اِخ) ابن غالب. رجوع به ابن تیانی امام ابوغالب تمام... شود.
تمام
[تَمْ ما] (اِخ) ابن محمد بن عبدالله بن جعفر رازی دمشقی. از حفاظ حدیث است بسال 414 ه . ق. درگذشت او راست: الفواید. (از الاعلام زرکلی ج1 ص165).