جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تبریزی: (تعداد کل: 43)
تبریزی
[تَ] (ص نسبی، اِ) ج، تبارزه. منسوب است به تبریز که از بلاد آذربایجان است و جمعی کثیر از علما بدانجا انتساب دارند. (انساب سمعانی). هرچیز یا کسی که منسوب به تبریز است. (فرهنگ نظام). منسوب به شهر تبریز. (ناظم الاطباء). رجوع به تبریز شود.
تبریزی
[تَ] (اِ)(1) درخت تبریزی. درخت سپیدار. (ناظم الاطباء). درختی است از جنس کبوده و بسیار بلند و کم قطر. (فرهنگ نظام). از جنس سپیدار و در تیرهء بیدها. جنسهای سپیدار متعدد است مانند کبوده و تبریزی(2). (گیاه شناسی گل گلاب ص272). از اینگونه دو جور در ایران یافت میشود:
1 -...
1 -...
تبریزی
[تَ] (اِ) قسمی از زردآلو است که گویا اول تخمش را از تبریز بجاهای دیگر بردند. (فرهنگ نظام).
تبریزی
[تَ] (اِ) وزنی معادل ششصد و چهل مثقال. منی معادل چهل سیر. داعی الاسلام آرد: من تبریز که یک مقیاس وزن ایران است برای کشیدن اجناس که تقسیم بر چهار چارک میشود، هر چارک ده سیر و هر سیر شانزده مثقال است. پس یک من تبریز معادل 640 مثقال میشود....
تبریزی
[تَ] (اِخ) نام جامعی است در کرمان. حمدالله مستوفی در تعیین ولایت کرمان... آرد: ... جامع تبریزی را تورانشاه سلجوقی ساخت. (نزهه القلوب چ گای لیسترانج ص140).
تبریزی
[تَ] (اِخ) نام وی اظهر، ملقب به استاد استادان از افاضل زمان و صاحب کمالات و در خدمت حکیم جعفر مدتها به کسب علوم و فضایل متنوعه پرداخته و در یاد گرفتن خط اهتمام تمام بکار برده پس از تبریز به خراسان و همدان و کرمان و اصفهان رفته و...
تبریزی
[تَ] (اِخ) ابراهیم بن اسحاق بن سلیمان... و او را سیروزی هم گفته اند. او راست: اسرارالسرور بالوصول الی عین النور، در شرح النصوص تألیف صدرالدین قونوی. (اسماء المؤلفین ج 1 ستون 19).
تبریزی
[تَ] (اِخ) ابراهیم بن کواهان مکنی به ابواسحاق از مشایخ عرفان است که بسال 277 ه . ق. در تبریز درگذشت. (تاریخ گزیده چ برون ص772).
تبریزی
[تَ] (اِخ) ابومحمد. از مورخین اوائل قرن ششم هجرت بوده و تاریخ طبری مشهور را که از بدو خلقت تا سال سیصد و نهم هجرت بنام تاریخ الامم و الملوک بقید تحریر آورده، از عربی به فارسی ترجمه نموده و وقایع مابین طبری متوفی 310 ه . ق. و زمان...
تبریزی
[تَ] (اِخ) اسماعیل بدرالدین مکنی به ابوالمعمر التبریزی. محدث است و بسال 601 ه . ق. درگذشت. او راست: کتاب اربعین در حدیث و کتاب الانوار. (اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 211).
تبریزی
[تَ] (اِخ) امین الدین مظفربن ابی الخیر محمد بن مؤیدالدین اسماعیل بن علی الوارانی الشافعی مکنی به ابوالثناء. وی بمدرسهء نظامیهء بغداد معید (مقرر) بود. و مشهور به تبریزی است. به مصر رفت و سپس به شهر خود بازگشت. وی در سال 558 متولد شد و بسال 621 ه ....
تبریزی
[تَ] (اِخ) بدل بن ابی المعتمر التبریزی ملقب به بدرالدین الحافظ. وی بسال 636 ه . ق. درگذشت. او راست: تحفه الاولیاء فی ذکر حال سیدالاتقیاء. (اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 231).
تبریزی
[تَ] (اِخ) بشیربن ابی بکر بن حامدبن سلیمان بن یوسف الزینی ملقب به نجم الدین النعمانی التبریزی الشافعی. ساکن مکهء مکرمه بود. بسال 570 متولد شد و بسال 646 ه . ق. درگذشت.او راست: تفسیر قرآن در چند مجلد. (اسماء المؤلفین ج 1 ستون 232).
تبریزی
[تَ] (اِخ) جمال الدین یوسف بن محمود سرائی الاصل معروف به تبریزی شافعی. متوفی بسال 804 ه . ق. او راست: حاشیه برکشاف زمخشری. شرح الاربعین للنووی در حدیث. شرح منهاج الوصول الی علم الاصول للبیضاوی. (از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 559).
تبریزی
[تَ] (اِخ) حاجی ملاعلی بن عبدالله علیاری. رجوع به علیاری و ریحانه الادب ج 1 ص 203 و ج 3 صص122 - 124 شود.
تبریزی
[تَ] (اِخ) حاجی میرزاقاسم. از خطاطان مشهور است. متوفی بسال 1290 ه . ق. در اسکندریه. رجوع به پیدایش خط و خطاطان ص458 و ریحانه الادب ج 1 ص204 شود.
تبریزی
[تَ] (اِخ) حاجی میرزا لطفعلی بن میرزا احمدبن لطفعلی بن محمد صادق تبریزی مغانی. از علماء تبریز که از صاحب ریاض و پدر خود میرزا احمد مجتهد اخذ مراتب علمیه نمود، آنگاه از نجف به آذربایجان مراجعت کرد و امامت جمعه بدو مفوض شد. در سال 1362 ه . ق....
تبریزی
[تَ] (اِخ) حجه الاسلام میرزامحمدتقی. رجوع به حجه الاسلام و ریحانه الادب ج 1 ص313 شود.
تبریزی
[تَ] (اِخ) خواجه تاج الدین جیلان تبریزی وزیر سلطان محمد خدابنده. در تاریخ گزیده (چ برون ص598 و صص606) حبلان تبریزی، و در دیگر کتب حبیلان آمده. رجوع به تاج الدین علیشاه جیلانی شود.
تبریزی
[تَ] (اِخ) خواجه فخرالدین احمد ارکوشی. وی پس از فخرالدین محمد مستوفی به وزارت روم رسید. حمدالله مستوفی آرد: چون سعدالدوله جهود که وزیر ارغون خان بود بدرجهء شهادت رسید وزارت روم که بصاحبی مشهور است بر مخدوم سعید خواجه فخرالدین احمد ارکوشی تبریزی حوالت رفت. چون حاصل ملک روم...