جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بیضه: (تعداد کل: 6)
بیضه
[بَ ضَ] (ع اِ) تخم مرغ. ج، بیض، بیوض، بیضات. (منتهی الارب). یکی بیض. تخم پرنده و جز آن. (از اقرب الموارد). تخم مرغ. خاگ. مرغانه. چوزی. تخم (از مرغ و مرد). (یادداشت مؤلف).
- بیضه الدیک؛ تخم خروس، گویند بمعنی بیضه العقر است چه تازیان را گمان این بود که...
- بیضه الدیک؛ تخم خروس، گویند بمعنی بیضه العقر است چه تازیان را گمان این بود که...
بیضه
[بَ ضَ / بی ضَ] (اِخ) موضعی است نزد ماوان نزدیکی ربذه با چاههای بسیار. (از معجم البلدان).
بیضه
[بَ ضَ / بی ضَ] (اِخ) موضعی است بجانب صمان از دیار بنی دارم بن مالک بن حنظله. (از اقرب الموارد).
بیضه
[بَ ضَ / بی ضَ] (اِخ) محلی است میان عذیب و واقصه در ارض حزن از دیار بنی یربوع بن حنظله. (از معجم البلدان).
بیضه
[بَ ضَ / بی ضَ] (اِخ) موضعی است به عمان. (منتهی الارب).