جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بول: (تعداد کل: 2)
بول
[بَ] (ع اِ) کمیز. ج، ابوال. (منتهی الارب). آبی که از کلیه ها ترابد و در مثانه جمع گردد و بطور طبیعی دفع شود. ج، ابوال. (از اقرب الموارد). شاش. و فارسیان با لفظ کردن بمعنی شاشیدن استعمال نمایند. (آنندراج). کمیز و شاش. ج، ابوال. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). شاشه....
بول
[بَ] (ع مص) کمیز انداختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). کمیز انداختن و شاش کردن. (ناظم الاطباء). کمیز انداختن و شاشیدن. (فرهنگ فارسی معین). || جاری شدن آب و مانند آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || شکافته شدن. (آنندراج).