جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بزه: (تعداد کل: 3)
بزه
[بِزْ زَ] (ع اِ) سلاح و هیئت، یقال: هو حسن البزه. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جامهء خلعت و سلاح. (مهذب الاسماء نسخهء خطی). شاره. لبسه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
بزه
[بَ زَ / زِ](1) (اِ) گناه و خطا باشد. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) (غیاث اللغات) (فرهنگ شعوری). گناه. خطا. تقصیر. (ناظم الاطباء). در پهلوی بَچَک و در پازند بَژَه. (حاشیهء برهان چ معین). اثم. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). حابه. گناه. وزر. حوب. حوبه. جناح. جرم. عصیان. ذنب....