جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه برو: (تعداد کل: 6)

برو

[بَرْوْ] (ع مص) «بره» و حلقه کردن در بینی شتر. (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به بره شود. || آفریدن. (از منتهی الارب) (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). برء. و رجوع به برء شود. || تراشیدن تیر و چوب و قلم و مانند آن. (از منتهی...

برو

[بَ / بُ] (اِ) ابرو، که به عربی حاجب است. (از برهان). ابرو. (اوبهی) (صحاح الفرس). مخفف ابرو :
بر من ای سنگدل دروت مکن
ناز بر من تو با بروت مکن.بارانی.
ببینی بروهای پیچان من
فدای تو بادا تن و جان من.فردوسی.
ببخشود و دیده پر از آب کرد
بروهای جنگی پر از تاب کرد.فردوسی.
سیاوش...

برو

[بَ] (حرف اضافه + ضمیر) (از: بر + ـو، مخفف او) مخفف بر او. (ناظم الاطباء):
همی تاخت تا پیش قیصر چو باد
سخنهای خسرو برو کرد یاد.فردوسی.
و رجوع به بر و او شود. || (اِ) بالا. روی. زبر. (ناظم الاطباء).

برو

[بَرْوْ] (اِخ) نام ماه. || ستارهء مشتری. (برهان). صاحب آنندراج گوید بدین معنی «پرو» است مخفف پروین، و نه ستارهء مشتری. رجوع به پرو شود.

برو

[بُ] (اِ) مخفف بروت، که به عربی شارب گویند. (برهان). صاحب آنندراج گوید این لغت بدین معنی صحیح نیست و برو مخفف ابرو است نه مخفف بروت. رجوع به بروت شود.

برو

[بَ] (اِخ) شهرکی بود خرم و بسیار کشت و برز [ از جبال ] و اکنون ویران است. (حدود العالم). ابن خلکان (ج 2 ص40) گوید گمان دارم از نواحی طوس باشد.
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.