جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه باده: (تعداد کل: 5)
باده
[دَ / دِ] (اِ)(1) شراب، چه باد غرور در سر می آورد. (رشیدی). شراب، چه باد بمعنی غرور آمده و هاء نسبت است. (غیاث). شراب. (ناظم الاطباء). بمعنی مسکری است که از انگور تازه بگیرند و در عربی خمر گویند. (شعوری ج 1 ورق 190). شراب و می را گویند....
باده
[دَ / دِ] (اِ) چوبدستی.
- کُردباده؛ چماق کردان. باهوی کردها :
کسی باید آنگه که تو باده خوری
که آرد سوی مرز تو کردباده.سوزنی.
رجوع به باهو و باهوی کرد شود.
- کُردباده؛ چماق کردان. باهوی کردها :
کسی باید آنگه که تو باده خوری
که آرد سوی مرز تو کردباده.سوزنی.
رجوع به باهو و باهوی کرد شود.
باده
[دِ] (اِخ) دهی است از دهستان سگوند بخش زاغهء شهرستان خرم آباد. در 19هزارگزی باختر زاغه و 6هزارگزی جنوب راه شوسهء خرم آباد به بروجرد در دامنه واقعست. هوایش معتدل و دارای 572 تن سکنه میباشد که بلهجهء لری فارسی سخن میگویند. آبش از سراب باده و رودخانهء آبستان و...
باده
[دِ] (اِخ) دهی است از دهستان همت آباد شهرستان بروجرد. در 30هزارگزی شمال خاوری بروجرد بکنار راه مالرو پیری در، به بیدکلمه در جلگه واقعست. هوایش معتدل و دارای 217 تن سکنه میباشد که بلهجهء لری فارسی سخن میگویند. آبش از رودخانه و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و...
باده
[ ] (اِخ) بادای(1). نام کودکی از ملازمان اونک خان که موجب نجات چنگیزخان از مرگ حتمی شد. رجوع به جهانگشای جوینی چ 1329 ه . ق. لیدن ج 1 ص 27 شود.
(1) - ن ل: باده. ماده. تازه. تاده. (حاشیهء جهانگشا ص72)
(1) - ن ل: باده. ماده. تازه. تاده. (حاشیهء جهانگشا ص72)