باده
[دَ / دِ] (اِ) چوبدستی.
- کُردباده؛ چماق کردان. باهوی کردها :
کسی باید آنگه که تو باده خوری
که آرد سوی مرز تو کردباده.سوزنی.
رجوع به باهو و باهوی کرد شود.
- کُردباده؛ چماق کردان. باهوی کردها :
کسی باید آنگه که تو باده خوری
که آرد سوی مرز تو کردباده.سوزنی.
رجوع به باهو و باهوی کرد شود.